Monday, October 31, 2005

...من هم قبول دارم، اما

من هم قبول دارم كه احمدي نژاد فاشيست است، سواد كمي دارد و از ديپلوماسي چيزي نمي داند. اما چند سئوال اينجا پيش مي آيد؛ پس چرا انتخاب شد؟ چرا مردم او را انتخاب كردند؟ سئوال‌ها ساده است، نه؟
بله، ساده است و جواب هايش هم ساده و به همين سادگي هم دولت به دست تيم احمدي نژاد افتاد. او ساده حرف زد و ساده حرف مي زند. مثل خاتمي سخن مغلق نمي گويد و همانند سروش لقمه را دور سر نمي چرخاند. صاف در ذهن مخاطب مي گذارد. اما بحث من در اين نوشته سادگي و صراحت صحبت‌هاي احمدي نژاد نيست.
روزنامه روز اخيرا افتاده به گاف گيري و از سردبير محترمش گرفته تا اعضاي تحريريه آن منتظر هستند تا جمله اي از اعضاي دولت جديد گفته شود تا يك صفحه طويل در تمسخر و ترورشان مطلب بنويسند. مخصوصا در مسائل اقتصادي كه كمي هم از هم گسيخته و بدون تمركز مي نويسند. به نظر من اين نوع برخوردها عقده گشايي ست و اگر بنا بر نقد بگذاريم، به نظرم كمي زود است كه قضاوت نهايي كنيم. دولت جديد سه ماه است كه روي كار آمده. من هيچ هم فكري با آنها ندارم اما كاري كه شده و آنها پيروز شده اند. به نظرم بايد گذاشت تا پايان سال دولت احمدي نژاد برنامه هاي خود را جلو ببرد.
يكي از مشكلاتي كه متاسفانه اصلاح طلبان دارند، دستپاچگي و عجله در كارشان است. وقتي دولت خاتمي شروع به كار كرد، هنوز مدتي از دوره نگذشته بود كه عده اي شروع به غر زدن و انتقاد از دولت كه پس چي شد؟! كو كار؟ همين انتقادها دولت خاتمي را ضعيف تر و ضعيف تر كرد و بهانه داد دست شريعتمداري و كيهانيان كه از هر انتقاد و حمله اي كه خود اصلاح طلبان دستشان داده بودند، نهايت بهره را بردند. و در آخر همان شد كه ديديم. البته ضعف هاي عميق و ريشه دار شخص خاتمي را نبايد از ياد برد اما اين را بايد در نظر گرفت كه در تضعيف دولت خاتمي، خود اصلاح طلبان كردند كه لعنت بر آنان باد. بگذريم.
باري من بر اين اعتقاد هستم كه اگر مي خواهيم دولت احمدي نژاد را نقد كنيم هر چند تند بايد كمي صبر كنيم تا پايان سال و ببينيم برنامه هايي كه او در دوران تبليغات ارائه كرد چقدر در عمل افتاده است. آنگاه مي شود تصوير درست تر و بهتري از او داد. همه مي دانيم كه احمدي نژاد كوچك تر است از برنامه هايي كه اتفاقا خيلي هم شبيه برنامه‌هاي خاتمي است. اما در سياست غير ممكن وجود ندارد؛ شايد اين رجايي دوم نام گرفته با مساعدت رهبري و پدرخوانده فاشيست‌هاي مذهبي[بخوانيد مصباح] كاري توانست در اقتصاد ايران انجام دهد. مگر در دوره خاتمي جز باز شدن فضاي سياسي دستاورد ديگري در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي بدست آمد. نيامد، نه، نيامد اگر اين طور فكر مي كنيد، اشتباه مي كنيد. او هم در خوب دوره اي افتاد كه نفت گران شد. وگرنه كه مملكت در دوره خاتمي به قحطي مي افتاد.
يك نكته اي را در ادامه بگويم و آن اينكه من تا قبل از انتخابات نهم رياست جمهوري بر اين اعتقاد بودم كه توسعه سياسي مبناي رشد اقتصادي ست. اشتباه مي كردم. حداقل در ايران مصرف داخلي ندارد. بسياري امرزه پيدا مي شوند كه وقتي حرف از دموكراسي برايشان مي زني، في الفور سئوال مي كنند كه آيا خوردني‌ست؟ سيرمان مي كند؟ نه، نمي شود مردم گشنه و درمانده را با مفاهيم دموكراسي و مردمسالاري آشنا كرد. اين در جامعه ما آزمايش شده است.(It’s proven)
در ضمن توسعه سياسي خاتمي به كجا انجاميد؟ شما مي گوييد برخورد جهانيان با ما عوض شد، من طور ديگر مي بينم؛ مي گويم كه بر سرخوردگي مردم افزوده شد. كدام به نظرتان مهم تر است؟ ديدگاه مثبت جهاني كه تازه من با آن زياد موافق نيستم چون بسياري از كشورهاي بزرگ هم در زمان خاتمي، دولت اصلاحات را نوعي بازي سياسي قلمداد مي كردند يا قطع اميد از اصلاحات در نظام اسلامي جمهوري اسلامي؟
به هر حال اين چند خط را نوشتم تا اصل حرف را زده باشم كه احمدي نژاد در قواره رياست جمهوري نيست، مي دانم، اما انتقادهاي تند امروزي خارج نشينان هم در وقتش نيست. بايد كمي بيشتر صبر كرد تا اگر حرف ها همانند اولين دولت اسلامي شعار درآمد، آنوقت آقا و آقايانش را نواخت.

Sunday, October 30, 2005

دوستان! تا انتخابات بعدي صبر كنيد

الان مطلبي خواندم در يكي از وبلاگ‌هاي پرخواننده. در مطلب بطور مستقيم آمده بود كه كساني كه براي معين تبليغ كردند، يا عضو جبهه مشاركت بودند و يا مواجب مي گرفتند. به دوستمان مي‌گويم كه اين طور نيست. من يكي از كساني بودم كه طرفدار دكتر معين بودم اما هيچ ارتباطي نه با شارلاتان‌هاي مشاركتي داشتم و نه دارم. تنها براي زنده ماندن حركت ضعيف شده اصلاحات تلاش مي كردم. يادم مي آيد چند روز بيشتر به انتخابات دور اول رياست جمهوري نمانده بود. با دوستي همكار براي احوال پرسي تماس گرفتم و بحث‌مان كشيد به انتخابات؛ دوست عزيزم با حالتي تمسخرآميزي گفت كه "چرا داري براي معين فعاليت مي كني؟ مگر او چه كاري مي تواند بكند؟ مگر خاتمي توانست كه او بتواند؟" بعد نقل كرد از عبدالله نوري كه در محفلي خصوصي تمام مشكلات را متوجه رهبري كرده و گفته كه "معين هم نمي تواند كاري بكند. همه امور مملكت دست يك شخص- رهبري- است! معين هم مانند خاتمي تداركچي نظام خواهد شد. تنها اسمش مي ماند كه دولت اصلاحات در راس كار است؛ اصلاحاتي در كار نيست."
دوست عزيزم مرا خوب مي شناخت و مي دانست كه من با مشاركتي‌ها هم فكر نيستم و به همين خاطر متعجب شده بود. همان موقع به دوستم با قاطعيت جواب دادم كه من عضوي از مشاركت نيستم. اما گفتم كه معين حداقلي‌ست و به نظرم نبايد از حداقل‌ها نوميد شد. راستش آن موقع بعد از اين اظهار نظر دريافتم كه در اين موضع به همراه هم فكرانم بسيار در اقليت هستيم اما چاره‌اي نبود و بايد از فرصت كمي كه بود نهايت استفاده را مي كرديم و تا آنجا كه مي شد هر كدام به نوبه خود تلاش كرديم. اما نشد. اما بعضي از دوستان كه آن موقع با ما وارد بحث شدند مثل همين دوستي كه درباره‌اش گفتم و دوستي ديگر كه وبلاگ پرخواننده اي دارد، متاسفانه دارند بصورت تحقيرآميزي به قضيه نگاه مي كنند كه ما بدجور بور شده‌ايم و از موضعگيري خودمان در زمان انتخابات شرمنده هستيم. بايد به اين دوستان عرض كنم كه خير! اين طور نيست. من نه تنها از مواضع خودم ذره‌اي عدول نكرده‌ام بلكه حال و روز امروزمان را دليلي مي گيرم براي پافشاريمان براي انتخاب دكتر معين به سمت رياست جمهوري. شايد در تاريخ ايران كوتوله تر از صفارهرندي كسي وزير ارشاد نشود؛ شايد بي‌سواد تر از پورمحمدي وزير كشور ديگري منصوب نشود و به گمانم شايد بي پرستيژ تر از احمدي نژاد ديگر به رياست جمهوري برگزيده نشود.
اما امروز در ادامه همان عقايد گذشته ام و در تائيد آنها حتم دارم كه بلند شدن اصلاحات غير ممكن نيست اما نزديك به محال است. تمام ترس من از پيروزي محافظه كاران اين بود كه سيم جريان اصلاحات را ببرند كه محافظه كاران نبريدند بلكه فاشيست‌ها بريدند[بخوانيد احمدي نژاد] و ديگر ما نمي توانيم به همين سادگي مثل آنچه را كه در انتخابات 76 رخ داد، ببينيم و همچنين ديگر قدرت نداريم آنچنان از عهده كارشكني‌هاي انتخاباتي آتي وزارت كشور احمدي نژاد برآييم.
در زمان خاتمي رئيس انتخاباتي در وزارت كشور بود به نام مرتضي مبلغ كه من افتخار همكاري كوتاهي با او داشتم. خوب مي شناسم‌اش؛ رايي را جابجا نمي‌كند و به احدي اجازه دخل و تقلب نمي دهد. اما حالا چه؟ از وزير كشور احمدي نژاد – پورمحمدي- چطور؟ از او مي توان انتظار رعايت قواعد بازي را داشت؟ اصلا او قواعد بازي سياسي را مي داند؟ مسلما نه كه اگر مي دانست دستش به خون روشنفكران آلوده نمي‌شد! بگذريم.
در هر صورت امكان برگشت و حماسه سازي در آينده بسيار مشكل است اگر بخواهيم مثل دوره اول انتخاب خاتمي جناح راست را دربرابر دهها ميليون راي وادار به تمكين كنيم. تازه ديگر فكر نمي كنم راي بيست سي ميليوني در حركت هاي اصلاحي در جمهوري اسلامي ريخته شود و به همين خاطر بايد به دوستاني كه ما را بازنده‌هاي دو طرفه مي دانند و نام مي برند عرض كنم كه آخر بازي ما طولاني بود، پيچيده بود، اما باخت نبود. در صورتي كه آخر بازي شما ديروز و امروز مشخص نشد و نمي شود بلكه در آينده نتيجه مي شود كه باخت پشت باخت است. اگر باور نمي كنيد، تا انتخابات بعدي مجلس و رياست جمهوري صبر كنيد و تقلب‌ها را ببينيد.

Saturday, October 29, 2005

از نبود سواد طراحي محيطي تا نبود فرهنگ دفع زباله

هفته گذشته شمال بودم. تقريبا يك هفته‌اي شد. در آبان ماه چقدر هوا لطيف مي‌شود. آدم احساس طراوت مي كند. ماهيگران هم تقريبا بيست روزي است كه شروع به كار كرده اند و امسال هم صيدشان خيلي خوب است؛ بيست و پنج درصد افزايش داشته است نسبت به سال قبل. مي خواستم گزارشي از وضعيت ماهيگيران تهيه كنم اما گذاشتم براي سفر بعد كه كمي از مدت صيد بگذرد.
چقدر اين قشر زحمتكش هستند به راستي! از صبح ساعت هشت با روپوش لاستيكي در آب سرد دريا فرو مي روند و تا غروب و دم اذان مي مانند. اكثرشان هم بعد از بيست سال سابقه به دوا و دكتر و مي افتند و بقيه عمر را دوا و درمان مي‌كنند. در بيست سالگي از سابقه كاري بازنشست مي شوند اما هيچ از آنان نمي‌ماند. هر سال هم اگر خيلي تلاش كنند، يك و نيم ميليوني بيشتر دستشان را نمي‌گيرد.
اما از اين سفر نكته‌اي ديگر مانده كه براي گزارش بد نيست. مدتهاست كه در ذهن دارم اما حال نوشتن‌اش را ندارم. كساني كه سفرهاي داخلي زياد دارند و اكثر شهرهاي ايران را ديده‌اند، به طور حتم وضعيت معماري و طراحي محيطي شهرها اولين چيزي‌ست كه ناموزون، زشت و به هم‌ريخته مي بيينند. متاسفانه يكي از دستاوردهايي كه جمهوري اسلامي نصيب مردم ايران كرده، همين گم كردن زيبايي و از دست دادن قدرت زيبايي شناختي مردم است. خانه‌ها به شكل نامرتبي كنار يكديگر قرار گرفته اند و اكثرا هم هم‌شكل هستند بدون اينكه سليقه ‌اي در آنها به كار ببرند. جالب‌تر از بي سليقگي بي اهميتي به پاكيزگي است. برفرض زير خانه اي مغازه مكانيكي است. جلوي ساختمان كه محل زندگي هم هست، روغن سوخته و وسايل و لوازم يدكي ماشين ريخته اند و آويزان كرده اند. هر جا هم كه گودالي درست شده، زباله تا دهانش پر است. كنار خانه هم همچنين.
خلاصه كه مردم مثل اينكه فقط به چهار ديواري اهميت مي دهند و بس. يعني تنها جايي باشد براي خواب و استراحت و جفت گيري. ديگر لذتي در زندگي وجود ندارد. زيبايي طبيعت معنا ندارد. آنوقت محققان پر تلاش ما آمار مي دهند كه چرا فلان درصد از مردم ما دچار ناهنجاري هستند. همه عوامل از سياسي گرفته تا اقتصادي را مي آورند اما حرفي از پائين بودن سطح فرهنگي مردم نمي‌آورند. البته كه بسياري از عوامل زير مجموعه مشكلات سياسي و اقتصادي‌ست اما ديگر نمي توان قبول كرد كه اهميت ندادن به دفع زباله و يا ريختن آشغال جلوي درب منزل مشكل اقتصادي و يا سياسي دارد. در بسياري از كشورهاي پيشرفته كه امكان جمع‌اوري زباله مشكل است، مردمانش آنقدر از نظر فرهنگي پيشرفت كرده اند كه خود در از بين بردن زباله ها و يا بازيافتشان پيش قدم شوند.
شايد باور كردنش كمي مشكل باشد اما به جرئت مي گويم كه شمال ايران را زباله برداشته. هيچ كس هم جوابگو نيست و اصلا چيزي به عنوان شهرداري در شهرهاي شمالي وجود ندارد. از طرفي ديگر هم مردمان شمال نشين هم هيچ وقعي به اين معضل نمي‌نهند و در نتيجه طرف كه از منزلش خارج مي شود از لاي مردابه و لجن و زباله مانده بايد بگذرد.
البته همان طور كه قبل گفتم در ايران طراحي و معماري ساختمان مسكوني وجود ندارد. برادرم عكس‌هايي را از يكي از شهرهاي معروف جهان برايم فرستاده است[من كه خودم هنوز افغانستان هم نرفتم] هر خانه‌اش را كه مي‌بينم طراحي منحصر به خود را دارد و ديزاين‌اش مشابه همسايه نيست كه در مجموع اگر كلي نگريسته شود تنوع اش چشم نواز و دل‌باز خواهد شد. حال آنكه در پايتخت ايران اگر سري به محله پونك تهران بزنيم، صدها آپارتمان و خانه خواهيم ديد كه نه تنها نماي خانه بلكه طراحي داخلي ‌اش الگو برداري از نمونه همسايه است.
به هر حال اين نوع بحث ها كار يك متخصص طراحي محيطي و يا يك معمار است اما من از ديد يك خبرنگار تازه كار اين مشكل را در شهرهاي ايران بسيار بزرگ مي بينم كه هر روز بزرگ تر مي شود و از نظر بصري آزار دهنده تر.

Sunday, October 23, 2005

...

اين شب‌ها شب‌هاي قدر است و بيكاران بيشتر قدر اين شب‌ها را مي دانند.
بيكاري هم عالمي دارد! نه؟!

Saturday, October 22, 2005

شكراللهي، منكراللهي مي‌شود

گذشته از اينكه از اين دست خبرنگارهاي كم تجربه و پررو و بي تربيت زياد داريم و موضوع جديدي هم نيست و در جامعه مطبوعاتي عادي شده، احساس مي كنم كه جناب شكراللهي بدجوري دارد تند مي‌رود. اين جور كه پيش مي رود، من فكر مي‌كنم تا چند وقت ديگر درباره خدا هم مطلبي بنويسد كه "خدا" بسيار"عوضي" است، چون مثل فلاني را آفريده است!!!
متاسفانه نوشته‌هايش از انتقاد و نقد گذشته است! بايد كمي مراقب موضعگيري‌هايش باشد.

چه وقت بايد افطار كرد؟

به نظرم هر زمان كه معده اذان گفت؛ هر وقت صداي معده درآمد، بايد افطار كرد. ببينم مگر ما مخلوقي از مخلوقات خداوند نيستيم؟ پس چرا بايد به حرف مخلوقي ديگر تا غروب چيزي نخوريم؟!... به راستي كه جماعت جالبي هستيم. هنوز در پاسخ درست و بي‌تعصب به ابتدايي ترين سئوال‌ها مانده‌ايم.

Wednesday, October 19, 2005

نمره 6 برای احمدي نژاد


سايت خبري تحليلي انتخاب : روزنامه آلماني «دي ولت» كه مواضعي ضد ايراني دارد در شماره اخير خود به انفجارهاي اهواز كه به كشته شدن 4 ايراني انجاميد پرداخته و با انتقاد از سخنان احمدي نژاد كه انگليس را يكي از مظنونان اين انفجارها دانسته، نوشت: دشوار است كه بگوييم آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور ايران نمي داند يا پررو مي باشد و يا هردو آنها .

ادامه مطلب...

Tuesday, October 18, 2005

...

امروز روز خوبي بود. فردا چي؟.... نمي‌دانم چه مي‌شود. كاشكي من هم با امام زمان در ارتباط بودم. راستي چطور مي شود ارتباط برقرار كرد؟ كسي با امامي كاشاني رفيق نيست؟ چون او امضاي نمايندگان را از امام زمان گرفته است. پس از فرداي ما هم مي تواند سئوال كند. "مگه نه؟!" آخر ارتباط با ائمه معصوم مال از ما بهتران است!!!

Monday, October 17, 2005

جنگ كفتارها

كفتار از معدود حيواناتي است كه براي بقا هم نوع خود را مي‌كشد. جمهوري اسلامي هم از خانواده كفتارها ست كه براي بقاي خود مردمان‌اش را به قتل مي رساند تا لكه‌هاي جنايت‌‌هاي برون مرزي‌اش را كم رنك و حتي پاك كند. ببينيد چطور رئيس جمهور اسلامي انگليس را متهم به بمب گذاري و دخيل در انفجارهاي اهواز دانسته است در صورتي كه كم دانش ترين فرد در مسائل سياسي هم مي داند كه انگليس هيچ استفاده اي از بمب گذاري‌هاي اخير نمي كند. انگليس در شهر‌هاي جنوبي ايران بمب بگذارد كه چه بشود؟ جو را بهم بزند؟ ايران را مرعوب كند؟ هر وارياسيوني را كه بخواهيم مطرح كنيم بسيار خنده‌دار مي شود. اگر بخواهم به ديد خودم كاملا منصفانه در اين باره قضاوت كنم بايد بگويم كه جمهوري اسلامي همانند دولت انگليس خود زني مي كند تا ديگران را متهم كند. به همين راحتي. به نظرم جوك سال مي شود اگر بگوييم انفجارهاي ماه گذشته لندن كار گروه القاعده بوده است. به همان اندازه كه بگوييم انفجار دو روز قبل اهواز كار انگليسي‌هاست.

Sunday, October 16, 2005

يك خبر خوب براي خلاف‌كاران

قابل توجه كلاهبرداران، قاتلان، متجاوزان و سارقان! دقت كنيد؛ به ازاء حفظ هر جزء قرآن در صورت دستگيري و زنداني‌ شدن‌تان، هفت روز به مرخصي مي‌رويد. پس اول قرآن بخوانيد بعد هر چقدر خواستيد خلاف كنيد. آقاي زنجيره‌اي- رئيس امور فرهنگي و تربيتي سازمان زندان‌ها – فرموده‌اند كه اگر قرآن را حفظ كنيد، تشويق مي شويد.
خدايا ما را از دست اينها نجات بده! دين‌شان را هم حراج كرده‌اند!!!

Saturday, October 15, 2005

كار كار انگليسي‌ها است


بگذاريد نتيجه تحقيقات درباره انفجارهاي امروز را پيشاپيش بگويم. ظرف چند روز آينده جمهوري اسلامي اعلام خواهد كرد كه اين انفجارها كار عوامل اطلاعاتي انگليس است و آنها با نفوذ از مرزهاي جنوب غربي ايران اقدام به اين عمل تروريستي كرده اند. در واقع يك نوع تلافي بخاطر مواضع اخير دولت انگليس كه چند روز قبل اعلام كرد كه دولت ايران تروريست‌هاي عراقي را براي برهم زدن فضاي سياسي و اجتماعي آن كشور حمايت مي كند و انفجارهاي اخير عراق با همكاري نيروهاي اطلاعاتي ايران است.
باور نمي كنيد؟ خواهيم ديد كه حكومت جمهوري اسلامي براي پاك كردن اثر انگشت‌هايش در جنايت‌هاي برون مرزي، حاضر است مردمانش را قرباني كند.
.
-پي‌نوشت:
اين هم اولين نشانه. ببينيد طاقت نياورده‌اند و در اولين موضع‌گيري‌هايشان حرف از دخالت بيگانگان آورده‌اند.

Wednesday, October 12, 2005

آگهي‌هايي كه به چشم نمي‌آيند

شكارچيان بي‌وجدان كه هيچ؛ با وجدان‌ها بخوانند.

Tuesday, October 11, 2005

Monday, October 10, 2005

حالا نوبت بكارت است

در اين فضاي مجازي همه پرده‌ها و حرمت‌ها پاره شد و ديگر چيزي باقي نمانده، حالا دوستان رفته‌اند سراغ پرده بكارت؛ ببينيم با اين چه مي‌كنند جماعت مسلمان آن هم با بحث‌هاي شيرين‌شان!

Saturday, October 08, 2005

حس تمام شدن

هيچ چيز بدتر اين نيست كه بنشيني و عمر رفته را بازبيني كني و دريابي كه يك دهه از از عمرت را تلف كرده‌اي. حسي شبيه تمام شدن به آدم دست مي دهد؛ تمام شدن!

Wednesday, October 05, 2005

ماه مكافات

ماه مكافات آمد.
ماه رمضان، ماه تفاخر حاذقان و خاله بازي فقيران.
ماه رمضان ماه گرسنگي، زخم، بوي گند دهان و پرخاش و اهمال.
ماه رمضان، ماه خماري تمام روز و بي‌حالي ناشي از پرخوري بعد از افطار.
ماه بهانه؛ بهانه‌هايي براي تفريح.
ماه تفرعن. تظاهر
ماه عرياني بي فرهنگي‌ها‌.
ماه ريا؛ كلاه گذاشتن سر خدا