اين عكس بالا را كه ميبينيد متعلق به يك خانواده همراه با دوستان و آشنايانشان نيست؛ گروهي خاص يا بچههاي يك محل هم نيستند. اين جمع با همت پنج شش نفر دختر و پسر باحال شكل گرفت و در نهايت تبديل شد به دهها جوان باشور و شوق كه در روز تعطيل آخر هفته در پاركي در تهران به بازي "وسطي" مشغول شدند. بازي چنان برايشان هيجان و جذابيت داشت كه هر پسر و دختر جوان ديگري را كه از كنارشان عبور ميكرد، از روي ذوق به جمع خودشان دعوتش ميكردند؛ به همين صورت تبديل شدند به سي چهل نفر.
احساس خوبي به من دست داد با ديدن اين تجمع خودجوش. احساس كردم هنوز جامعه جوان ايران با تمام مشكلات و سركوبها پويا و زنده است و ميخواهد زنده بماند؛ زنده و سرحال. چه تلاشي ميكنند دختران و پسران ايراني تا خود را همچنان زنده دل نگاه دارند. باور كنيد اعضاي دو تيم همديگر را نميشناختند اما ظرف دو سه ساعتي كه به بازي مشغول شدند، انگار سالها بود كه با هم رفيق نزديك هستند. لذت بخش بود جمعشان برايم؛ حتي خندينشان، شوخيهايشان...
درود بر اين دلهاي جوان!
درود بر اين دلهاي جوان!