ديروز به مراسمي به اصطلاح مجلل دعوت شده بودم. صاحبان مجلس حاجيهايي بودند با شكل و شمايل مذهبي و يقههاي بسته آخوندي در محيط فلان رستوران لوكس نياوران با معماري غربي. براي نهار دوازده نوع غذا سفارش داده بودند با كلي پيش غذا و دسر. راستش از همه آنها فقط اسم يكي دو نوع غذا را ميدانستم. مقداري كه به اندازه معدهام باشد، غذا كشيدم و خوردم. اما چه جمعي بود جمع مهمانان! انگار پيتونها دعوت شده بودند. جالب اين بود كه تعدادي از اين پيتونها دكتر بودند و عدهاي ديگر مهندس فلان شركت بزرگ و مابقي هم نمايندههاي كمپانيهاي مختلف! مهمانان كه از قشر بالاي جامعه بودند، چه كردند با غذاها. چه اسرافي شد! نفس مهماني هم تنها اين بود كه صاحبان مهر بر پيشاني داغ كرده نشان دهند كه هنوز رئيس همان چند شركت بزرگ صنعتي در ايران هستند و مقتدر؛ همين!
جو مهماني برايم خيلي سنگين بود. شعار نميدهم، اما اين ريخت و پاشها را نميتوانم تحمل كنم. چند كيلومتر بيشتر با نياوران فاصله ندارد جايي كه عدهاي حتي يك قرص نان بربري هم نميتوانند بخرند. اين تهران عجيب سياه و سفيد شده است. مهمانان آنقدر خوردند كه فكر ميكنم همانند مار پيتون براي يك ماهشان كافي باشد.
وقتي به خانه رسيدم مداد كنته را برداشتم تا تصويري از مهماني امروز روي كاغذ بكشم؛ تصوير عدهاي سرمايهدار كه از ناف ملتي فقير دارند تغذيه ميكنند. هيچ توجيهي براي مهماني امروز نميتوان آورد؛ براي هزينههايي كه شد. شكمهايي كه بيش از حد سير شد؛ شايد هر كدام جاي سه نفر!
امروز آنقدر نفرت پيدا كرده بودم كه چربيهاي گوشه لبان مهمانان را به رنگ خون ميديدم. حيواناتي كه سير ميكردند شكمشان را.
راستي، اين آمپول ضد هاري سرمايهداري را چه كسي دارد؟ امام زمان؟!
جو مهماني برايم خيلي سنگين بود. شعار نميدهم، اما اين ريخت و پاشها را نميتوانم تحمل كنم. چند كيلومتر بيشتر با نياوران فاصله ندارد جايي كه عدهاي حتي يك قرص نان بربري هم نميتوانند بخرند. اين تهران عجيب سياه و سفيد شده است. مهمانان آنقدر خوردند كه فكر ميكنم همانند مار پيتون براي يك ماهشان كافي باشد.
وقتي به خانه رسيدم مداد كنته را برداشتم تا تصويري از مهماني امروز روي كاغذ بكشم؛ تصوير عدهاي سرمايهدار كه از ناف ملتي فقير دارند تغذيه ميكنند. هيچ توجيهي براي مهماني امروز نميتوان آورد؛ براي هزينههايي كه شد. شكمهايي كه بيش از حد سير شد؛ شايد هر كدام جاي سه نفر!
امروز آنقدر نفرت پيدا كرده بودم كه چربيهاي گوشه لبان مهمانان را به رنگ خون ميديدم. حيواناتي كه سير ميكردند شكمشان را.
راستي، اين آمپول ضد هاري سرمايهداري را چه كسي دارد؟ امام زمان؟!