Monday, November 07, 2005

چند خط درباره دومين جايزه سالانه گلستان

مي خواهم چند خط درباره جايزه كاوه گلستان بنويسم. البته درباره تبحر و بي طرفي داوران دوره دوم هيچ شكي ندارم؛ از آقاي جبرئيلي و خانم عمار گرفته تا شكرخواه و سربخشيان. اما يك نكته ديروز در سالن مراسم مرا آزار داد. احساس كردم هيئت داوران از يك موضوع بزرگ چشم پوشي كرده اند. با دو بخش ديگر مسابقه كاري ندارم و هم جايزه تك عكس خبري را شايسته عكس برگزيده مي‌دانم و هم بخش استعداد جوان را. اما به نظر من اميد صالحي در بخش گزارس تصويري تقلب كرده است.
ببينيد ما تنها در عكس‌هاي اصطلاحا تبليغاتي و صنعتي مي توانيم سوژه بسازيم، و نه عكس‌هاي خبري. اين نه اخلاقي‌ست و نه حرفه اي. يك عكاس نمي تواند به سوژه بگويد چطور فيگور گرفته و چه كار كند. مگر يك عكاس خبري براي fashion عكاسي مي كند؟! خير، آن بخشي كه جناب آقاي صالحي تصويرهايش را فرستاده، بخش گزارش تصويري و آن هم با توجه به موضوع عكس‌ها گزارش اجتماعي است. آقاي اميد صالحي بايد به اين نكته توجه كند كه هنر نيست اگر ما به سوژه امر كنيم چه حالتي بگيرد و چه تركيبي بسازد. هنر يك عكاس در اين است كه اجازه دهد سوژه زندگي روزمره خويش كند و عكاس پيامي دلخواه يعني آنطور كه فكر مي‌كند از دل سوژه بيرون آورد. يعني سعي كند از زندگي روزمره تركيب بندي و سوژه بسازد؛ نه اينكه همانند يك كارگردان سينما به سوژه بازي دهد. درست است يا نه؟ در اين روش جان عكس‌ها گرفته مي شود؛ همان طور كه از عكس‌هاي اميد گرفته شده است.
اگر خيلي خوشبينانه به گزارش تصويري اميد نگريسته شود، شايد اين طور نتيجه شود كه اميد خواسته پيامي را كه انتقالش به صورت خبري دشوار است، با ساختن بعضي از سوژه‌ها سريعتر و بهتر نتيجه بگيرد كه در صورتي كه اين استدلال آورده شود، بايد بگويم كه تركيب‌ها عجيب اغراق شده اند و توي ذوق مي‌زنند و در واقع اميد از طرف ديگر بام افتاده است.
يادم مي‌آيد كه براي سالگرد ترور حجاريان جبهه مشاركت مراسمي در زير زمين ساختمان حزب مشاركت ترتيب داده بود. به آن جلسه رفتم و شروع به عكاسي كردم. بعد از نيم ساعت عكاسي، از عكس‌هايي كه گرفتم راضي نشدم. تصميم گرفتم كه هر طور شده براي عكس اول آن شب روزنامه يك عكس خوب تهيه كنم. در همين فكر بودم كه يك مرتبه متوجه شدم حجاريان وقتي خسته مي شود، سرش را به علت دردي كه در گردن دارد بالا مي برد و چند ثانيه نگه مي دارد. چند دقيق قبلش هم از او شنديم كه گفت از اين زخمي كه دارم به خدا شكايت مي برم. خب، اين سوژه‌اي شد براي عكاسي‌ام. حال فهميده بودم كه از موقعيت low angle زماني كه او سرش را بالا مي برد مي توانم عكس خوبي از او بگيرم. حتي تيتر پيشنهادي را هم انتخاب كردم. دقيقا يك ساعت تمام زير ميز حجاريان نشستم تا او يك بار ديگر سرش را كامل بالا ببرد كه بالاخره بالا برد و من عكس مورد دلخواه‌ام را گرفتم. اگر همان موقع به حجاريان مي گفتم كه يك بار ديگر سرت را بالا ببر، مطمئنا عكس خوبي در نمي‌آمد اما چون سوژه زندگي عادي خود مي كرد، عكس طبيعتا درست درآمد و علاوه بر اينكه عكس يك روزنامه شد، يك ماهي هم در سايت مشاركت جاي گرفت. بي اغراق عكس خوبي شد.
به نظرم عكس هاي اميد صالحي ساختگي است و هيچ جذابيتي براي بيننده نمي تواند ايجاد كند. اميدوارم يكي از داوران محترم مسابقه در اين‌باره توضيح بدهد تا مسئله كاملا روشن شود. راستش برايم عجيب است كه داوران مسابقه كه همگي دستي حرفه‌اي در كار تصويربرداري دارند چطور به اين موضوع اهميت ندادند. من كه باور نمي كنم از ديدشان پنهان مانده باشد.