Monday, August 29, 2005

كم حوصلگي: آفتي براي درست ديدن

امروز وقتي از داخل اتوبوس آسمان تهران را نگاه مي كردم، يادم افتاد كه مدتها ست كه توجهي به آسمان تهران نكرده‌ام. لكه‌هاي ابر بر فراز دامنه‌ مرتفع خشك البرز جلوه زيبايي ساخته بود. با تماشاي اين تصوير زيبا باز نگراني از گسترش نقاط كورم به سراغم آمد.
هر انساني نسبت به مسائل جامعه و محيط اطرافش داراي نقاط كوري‌ است. من نيز نقاط كوري دارم كه با وجود آگاهي از آنان هنوز كاري از پيش نبرده‌ام و رنج مي‌برم. دائم تمرين مي كنم تا بتوانم ببينم اين نقاط را؛ چون هر اتفاق كوچكي در جامعه تجربه گرانبهايي مي تواند باشد. حتي در وبلاگ نويسي هم سعي‌ام بر همين مبناست؛ سعي مي كنم به نكاتي كه پيوسته از آنها مي گذشتم و اهميت نمي دادم، اهميت بيشتري دهم.
هميشه سئوالي در ذهنم وجود داشته كه انسان‌هايي كه به درجات عاليه فرهنگي و ادبي مي‌رسند، چگونه توانسته‌اند نقاط كور ديدشان را از بين ببرند؟ با مطالعه زياد؟ مسلما يكي از عوامل مهم همين مطالعه فراوان است. اما بسياري را سراغ دارم كه با توجه به دانش مطلوبشان هنوز در نگاه باز و وسيع مشكلاتي دارند و به توانايي نرسيده اند. به نظرم كمي هم ارثي ست اين توانايي. تيزبيني و كشف نقاط كور و رفع آنها مقداري هنر ذاتي مي خواهد.
هر روز كه از خانه خارج مي شوم، از گربه زير ماشين گرفته تا كلاغ نشسته بر شاخه درخت را مي پايم. حتي آن دختر زيبا رو را كه ادب حكم مي كند تا نبيني‌اش زياد. چون سوژه مي دهند جانداران اطراف و مي شود آموخت از آنان. اما با تمام حساسيت‌هايي كه به محيط اطرافم دارم، هنوز دريافتم مي شود كه بسياري از مسائل از ديد و ذهنم پنهان مي‌ماند. به همين خاطر آزار دهنده مي شود برايم. همين مسئله حتي در روند مطالعه شخصي انسان تاثير منفي مي گذارد. نوعي تعجيل در كار ايجاد مي كند كه در نهايت مزاحمت‌هايي را در روند جهان شناسي ايجاد مي كند. البته فكر مي‌كنم اين قسمت مسئله هم باز كمي به ذات برمي گردد كه "حوصله" مي خواهد. اما در قرن بيست و يك كه ميزان حوصله نزد مردم دنيا به شدت پائين آمده، كار بسيار دشواري مي‌شود مبارزه با كم‌حوصلگي كه در نهايت در اكثر مواقع آفتي مي شود براي پيشرفت در آموزش درست ديدن در زندگي.