
اميد جان! به خدا اين عشرت خانم درست ميگويد. مرد يا مرداني كه او از نزديك ميبيند حتي با ديدن امثال عشرتخانم از روي چادر هم به رعشه ميافتند. تماما هم يك مشخصه ثابت دارند. روي پيشانيشان داغ مهر است و آستينهايشان را تا كتف براي وضو جمع كردهاند و دو دكمه پايين پيراهنشان هم بخاطر شكم گندهشان باز ميماند و هميشه دمپايي به پا هستند و جورابهايشان هم در جيب است.
روزي يكي از گارديهاي كروبي تعريف ميكرد كه چطور كروبي با ديدن خواهر عزت ابراهيمنژاد
[تنها مقتول كوي دانشگاه] به رعشه افتاد و چشمهايش ديگر اطرافيان را نديد. مثل "كلاغ استرلينگ" كه با ديدن جواهرات به رعشه ميافتاد. خيلي جالب ميگفت محافظ كروبي كه تا لحظهاي كه آن دختر جوان كنارش نشسته بود، كروبي چشم ازو برنداشت. گارد كروبي با خنده ميگفت كه آن شب بين اعضاي تيم حفاظت به شوخي گفته ميشد كه صيغه جديد حاجي رسيد!
به نظر من اين مسئله رعشه سابقه تاريخي دارد و مختص مسلمانان امروز نيست.
روزي يكي از گارديهاي كروبي تعريف ميكرد كه چطور كروبي با ديدن خواهر عزت ابراهيمنژاد

به نظر من اين مسئله رعشه سابقه تاريخي دارد و مختص مسلمانان امروز نيست.