Saturday, December 10, 2005


نمي‌خواستم مهدي را به اين حال ببينم. اصلا جرئت نداشتم جنازه حسن و ديگر همكاران را ببينم. رفتم و خودم را در آب‌هاي درياي خزر گم كردم. آنقدر داخل آب رفتم كه از ساحل چيزي پيدا نبود. ساعت‌ها در قايق نشستم و به آب كدر و سبز رنگ خزر چشم دوختم. دريا آنقدر آرام بود كه در پنج كيلومتري دريا انگار در استخري بزرگ بودم. عكس‌هايش را مي‌گذارم براي فردا. ببينيد چقدر ماهي‌گيري سخت است به روش "كناره". بهانه پيدا كردم و به اتفاق چند ماهي‌گير رفتم وسط دريا. البته روش "كناره" همان طور كه از اسم‌اش هم پيداست ماهي‌گيري از ساحل است. اما لنگري قديمي غرق در عمق هجده متري دريا متعلق به تقريبا بيش از يك قرن قبل زماني كه روس‌ها از منطقه "فرح‌آباد" و "قاجارخيل" وارد خاك ايران مي‌شدند، بد جوري كار ماهي‌گيران را مختل كرده بود. هر بار كه تور را در عمق پنج كيلومتري سطح دريا مي‌انداختند، اين لنگر تورشان را پاره مي‌كرد. عجيب مشكل ساز شده بود. حال نداشتم عكس‌ها را از دوربين در‌آورم اما فردا يكي دو عكس از اين عمليات دشوار را نشان‌تان مي‌دهم تا ببينيد ماهي‌گيران شمال براي يك لقمه نان حلال چه زحمتي مي‌كشند.