Monday, November 21, 2005

چرا فرياد در خلاء

حرف‌هاي احمد زيدآبادي در دانشگاه خواجه نصير عجيب است! سخنان او مشكلي را عيان مي‌كند كه مشكل ديروز و امروز بيشتر روشنفكران ماست. آنها همواره در چند سال گذشته جناح رقيب را متهم به صف‌بندي خودي و غيرخودي كرد‌ه‌اند، اما خود بيش از محافظه‌كاران به آن اعتقاد دارند و عملي مي‌كنند.
زيدآبادي درسخنانش آورده كه وجود احمدي‌نژاد براي اصلاح‌طلبان بسيار سودمند است؛ چرا كه اگر دولت خاتمي بود و براي روشنفكران و اصلاح‌طلبان مشكلي ايجاد مي‌شد، آنها سكوت مي‌كردند؛ در حالي كه امروز فرياد مي‌كشند.
به نظر من تمام مشكلات روشنفكران ما در همين عبارت بالا پنهان است. چرا آنها در حالي كه دولت اصلاحات بر سر كار بود، سكوت كردند؟ چرا بايد زماني كه خاتمي در راس دولت بود و به قول زيدآبادي مشكلي پيش مي‌آمد، سكوت مي‌كردند؟ مگر دولت خاتمي احتياج به نقد نداشت؟
چيزي كه براي من جالب شده اين است كه زيدآبادي در زمان دولت خاتمي بيشترين نقدها را بر دولت داشت حالا مي گويد كه آن موقع سكوت مي‌كرديم. يعني از يك طرف سكوت هم فكران خود را در آن زمان توجيه مي‌كند، و از طرفي ديگر، موضعگيري اخيرش در تضاد با عملكرد گذشته‌اش مي‌شود. اين تناقضات در حرف‌هاي روشنفكران، هم قشر دانشجو را سردرگم كرده و هم مردم را. متاسفانه اين معضل در اكثر سطوح از روشنفكران جامعه رسوخ كرده؛ از بهنود گرفته تا زيدآبادي و سروش و غيره. به جرئت مي‌گويم كه هيچ عمقي در گفته‌هايشان وجود ندارد. هيچ دورنمايي نمي‌بيني. موضعگيري‌شان لحظه‌اي ست و بر اساس همان شرايطي كه قرار دارند، تحليل مي‌كنند.
يكي از جواب‌هايي كه شايد در ايراد من به صحبت‌هاي اخير زيد‌آبادي مطرح شود، بهانه گيري‌هاي جناح راست در آن زمان است كه بايد بگويم كه سكوت اصلاح طلبان بهانه بيشتري دست جناح راست داد و دايره تحمل‌شان را كوچك‌تر كرد. من با اين صحبت موافق نيستم كه مي‌گويند اگر از دولت خاتمي از جانب اصلاح طلبان انتقاد مي شد، جناح راست بهانه به دست مي‌آورد و آن را پيراهن عثمان مي‌كرد. جناح راست كارش را خوب مي‌دانست؛ چه با انتقاد جناح اصلاح‌طلب از دولت روبرو مي‌شد و چه نمي‌شد، ترفندهاي خود را پيش مي‌برد. تنها سكوت اصلاح‌طلبان به سرخوردگي و ياس جامعه كمك كرد كه امروز حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به اين موضوع رسيده‌اند و بزرگ‌ترين عامل شكست‌شان و از دست دادن پايگاه مردمي‌شان را همين سكوت طولاني در دوره خاتمي مي‌دانند.
اگر بنشينيم و گذشته را مرور كنيم در روزهاي بحراني دولت خاتمي چند بار اصلاح‌طلبان موضع مشخص و محكم گرفتند جز همان يك بار براي رد صلاحيت‌هاي مجلس هفتم كه آن هم سرانجام به سكوت و تمكين جبهه مشاركت و ديگر اصلاح‌طلبان منجر شد و بحث استعفاها شكل سمبليك گرفت؟
به نظر من زيدآبادي از موضوعي دارد دفاع مي كند كه جاي دفاعي ديگر برايش باقي نمانده و آزمايش شده است. حتي اصلاح طلباني كه در دوره خاتمي به شدت بر ناقدان داخلي حمله مي‌كردند به اين نتيجه رسيده‌اند، آنوقت نمي‌دانم جناب زيدآبادي بر خلاف عقيده‌اي كه دارد چطور امروز از يك جريان شكست خورده دفاع مي‌كند!
اما در بخش ديگر از صحبت‌هاي آقاي زيدآبادي، آنجا كه مي‌فرمايند حالا امروز در دوره احمدي‌نژاد با صداي بلند مي‌توانيم انتقاد كنيم، بايد عرض كنم كه وقتي شما در سالني خالي بخواهي فرياد بزني چه سودي دارد؟! وقتي همه مهمانان‌تان را زماني كه آماده فرياد سر دادن بودند، سرخورده و آزرده از سالن بيرون كرديد و بستري فراهم تا سالن به دست اراذل افتد، چه سودي دارد تنها براي مزاحمان باقي مانده فرياد كشيدن؟!همانند آن سكانس‌ از فيلم‌هاي وسترن مي‌شود كه دست و پايتان بسته شده و مردم شهر هم غارت شده‌اند و تو مانده‌اي و دزدها. حالا هر چقدر مي‌خواهي فحش بده، داد بزن و فرياد بكش. چه سود؟ آنوقت كه بايد فرياد مي‌كشيديد و همياري مي‌خواستيد، فرياد نكشيديد و يا اگر كشيديد با ملاحظات بود. حالا كه دست و پايتان بسته و مستقيم جلوي لوله تفنگ دشمن قرار گرفته‌ايد، بي‌پشتوانه چه مي‌خواهيد بكنيد؟
به نظر من آنان كه فكر مي‌كنند در دوره احمدي نژاد با نقد كردن دولت جديد با صداي بلند بتوان اصلاحات را از دورن دولت محافظه كار پيش برد، تنها رويا دارند و با كلمات بازي مي‌كنند و وقت مردم را تلف مي‌كنند. به اعتقاد من فكر ديگر بايد كرد و بايد دولت جديد را به حال خود رها كرد. بايد به عقب برگشت و سنگر خود را از نو ساخت و هم‌رزمان مردمي ايجاد كرد. اگر ده حزب ديگر به بزرگي مشاركت و راديكال‌تر از آن هم ايجاد شود كه نمي‌شود، تا زماني كه پايگاه مردمي نداشته باشند، باز دور باطل زدن است و شكست و سرخوردگي دوباره. امروز فقط بايد به ميان مردم رفت و از درون آنان خواست‌هاي عمومي را مانيفست كرد، نه در اتاق‌هاي مهتابي‌دار و موكت‌دار، با يك عكس از امام بر ديوار و يك سبد ميوه و شيريني و چند پشتي براي دراز كشيدن و لم دادن و خنديدن با صداي بلند به حال دولت احمدي‌نژاد؛ كاري كه كروبي مجدد مي‌خواهد تكرار كند.
اول بايد مردم غارت شده در همان فيلم وسترن را از نو بسيج كرد و آماده، آنوقت رفت و براي حريف شاخ و شانه كشيد و به قول زيدآبادي با صداي بلند فرياد.